بارادباراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پسر کوچولوی ما

روزی که رفتیم خرید

چند روز پیش من و شما و بابا همراه مامان بزرگ و عمه جون رفتیم فروشگاه که خرید کنیم و ما برای اینکه  راحت تر باشی گذاشتیمت تو قسمت بازی که سرگرم باشی و حسابی بهت خوش بگذره ولی یهو دیدم انگار داره زیادی بهت خوش میگذره .. چون داشتی یه دختر کوچولوی خوشگل رو به دقت هر چه تمام تر نگاه می کردی و کلا روی وسیله بازی خشکت زده بود دست بردار هم نبودی که نبودی... و تا آخرش داشتی این مدلی نگاهش می کردی فدای چشمای خوشگلت که خوشگل پسنده جیگرررررررم   اینجا هم تو رستوران مثل یه آقای گل نشستی عزیزم   ...
5 آبان 1393

اولین تجربه پاییزی پسلی

   پسلم امسال اولین فصل پاییز رو تو زندگیت داری تجربه میکنی  ایشالا صدها پاییز خوشرنگ و زیبا رو ببینی و همیشه شاد و سرزنده ببینمیت عزیزم اینم چند تا از عکسات تو این فصل   اینجا داری حاظر میشی بری دده .قربونش برم که اینقد ددری هستی اینجا هم آماده شدی که بری کالسکه سواری اینجا هم داری تو پارک تاب بازی میکنی قربون لبخند قشنگت ...
5 آبان 1393

باراد و باران

سلام عشقم        چند وقت پیش رفته بودیم خونه خاله مژگان که دوست عمه بهاره و اونم یه نی نی ناز داره به اسم باران. اونجا چند تا عکس با باران گرفتی که می خوام بهت نشون بدم بین چقدر عکسای بانمکی هستن عزیزم خاله مژگان یه بالش برسون من بدون بالش نمیتونم بخوابم دستت درد نکنه خاله جون ولی این بالش خودمه ها ماشینت دخترونه است ولی خوب سوار میشم چاره چیه ؟ وای دیگه خسته شدم خوابم میاد برم تو تخت پارک باران جون بخوابم ...
14 مهر 1393

ماجرای شلوار کردی هدیه بابابزرگ

عزیزم ... چند وقت پیش بابا بزرگ برات یه شلوار کردی بامزه خرید . آخه بابا بزرگ خودش عاشق شلوار کردی هستش و دوست داشت توام بپوشی و بهش عادت کنی ولی غافل از اینکه بعد از پوشیدنش مدت زیادی طاقت نیاوردی و نمیدونم به چه علتی دلت می خواست از پات درش بیاری  بامزه تر اینکه بابا بزرگ خیلی هم از این بد سلیقگی جناب عالی خوشش نیومد و دلش می خواست نوه گلش ادامه دهنده راه بابابزرگ باشه و یه شلوار کردی پوش درست و حسابی بشه ولی حیف که ناامیدش کردی مامان جون اینم اسنادش :        ...
10 مهر 1393

عکسهای بارادمون از چند ماهی که گذشت

 آرومتر باشید بچه ها که خیلی خوابم میاد این چه وضعیه ؟ با شما ها هستم هـــــــــــــــــــــــا... دارم کم کم عصبانی میشم .. به به چه خوابــــــــــــــــــــــــــی اصلن ما خونوادگی عاشق خوابیم آخی.. چه خوابی رفته بودم چه خوابای قشنگی میدیدم اینم خواب پستونکی ببین چقدر دقیق به اطرافم نگاه میکنم با سرهمی پلو خوری خوشرنگم تیپ زدم اینم خواب با مدل دهن باز . با هر مدلی بخوای عکس خواب دارم آخ جون چقدر از عمو مهرداد و زن عم...
25 شهريور 1393

ماجراهای باراد و عمه بهار

                              عزیزم تو یه عمه جون خیلی خوب و مهربون و خوشگل داری به اسم عمه بهار که خیلی خیلی دوستت داره عمه جون وقتی شنید قراره که ما بچه دار بشیم اولین کسی بود که برات هدیه گرفت  اونم از نوع ورزشکاری آخه یادم رفت بهت بگم که عمه بهار ورزشکار و مربی ورزشه  اینم عکس هدیه عمه بهار نازنین         عزیزم بزار یه چیزی بهت بگم از حالا تا همیشه هر وقت عکسی دیدی که توی اون عکس یه بلایی سرت اومده بخصوص اینکه روسری و چادر و .. سرته بدون که کار .. کار عمه بها...
25 شهريور 1393

بافتنی های مامانی برای گل پسری

        پسرم از چند سال قبل از اینکه تو بیای پیشمون مامان هر وقت فرصت می کرد با عشق و علاقه برات بافتنی های قشنگ می بافت اینجا می خوام عکسای لباس های بافنیتو برات بزارم . ببین قشنگ شدن مامانی؟   اینم لباس بافتنی مامانی تو بچگیش ...
25 شهريور 1393

اسباب بازی و لباس های بابایی

بابایی مهربون که خیلی خیلی هم دوست داره کلی لباس و اسباب بازی از اون وقتی که کوچولو بوده رو امروز بهت هدیه میده نگاهشون کن ببین چقدر بانمک هستن گل پسرم...   هواپیمای جت که مامان بزرگ عصمت برای بابا خریده بوده ماشین مسابقه ماشین پاترول اینم چند تا از لباس های بافتنی و دوختنی بابا که زحمت مامان و مامان بزرگشه بالش نوزادی بابا ...
25 شهريور 1393

سیسمونی باراد بخش دوم

پسرم ما تصمیم گرفتیم لباس هاتو توی این بخش بهت نشون بدیم البته چون کمی دیر داریم این کارو انجام می دیدم لباس های نوزادیت رو همونطور که دیدی توی کمدت چیدیم و جداگانه ازشون عکس نمیگیریم . خوب اینم یه تعداد از لباس هات فندق برشته مامان و بابا . ...
25 شهريور 1393