به وبلاگ باراد خوش آمدید
هدیه های زیبای صدف جون
پسر کوچولوی خوشگلم چند روز پیش طبق معمول رفته بودی نشسته بودی جلوی تلوزیون و با نگاهت می خواستی بهم بفهمونی که دلت میخواد کارتون ببینی .. تازگی ها یاد گرفتی برای دیدن کارتون های مورد علاقت و سی دی های "بانی نی" و "رنگین کمان" و .. همین کارو انجام بدی فرشته کوچولوی من منم نشوندمت جلوی تلوزیون و یه کارتون خوشمل برات گذاشتم.. ناگفته نماند قند عسلم که فقط تو این مدت در طول روز می تونم به کارهای خونه برسم و غذا بپزم آخه برعکس ظاهر آرومت تازگی خیلی شیطون بلا شدی مامانی .. خلاصه داشتی با دقت کارتون میدیدی وقتی کارتون میبی...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
8:44
تولدت مبارک پسر قشنگم
باراد خوشگلم عشق مامان و بابا ، عزیز دلم اولین سال تولدت رو بهت تبریک میگم خوشگلم. الهی صد ساله شی نه صد و بیست ساله شی .. نه صد و بیست سال کمه .. همیشه زنده باشی چون اولین سال تولدت بود و هنوز خیلی کوچولویی تصمیم گرفتیم که امسال یه جشن کوچولوی خودمونی برات بگیریم فدات شم ببین چقدر با کلاه تولد خوشملی شده بودی اینم کیک تولد خوشگلت. چون تو ایام شب یلدا بود کیکت شکل هندونه است عزیزم اینم شمع یک سالگی بامزت اینجا کم کم شروع کردی به بازی کردن با کادو هات اینم عکس تزئینات تولدت و کادو های قشنگت &...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
8:35
باراد فسقلی و شهربازی کوروش
عزیزم چند روز پیش من و بابایی و شما به همراه مامان بزرگ و بابا بزرگ و عمه جون بردیمت شهر بازی سرپوشیده که حسابی بازی کنی پسر عزیزم. اتفاقا حسابی بهت خوش گذشت و هر وسیله ای که میتونستی تعادلتو روش حفظ کنی سوار شدی البته با کمک بقیه .. حالا یه نگاهی به عکساش بنداز کوچولوی من ...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
11:37
آقا باراد پسر مودب مامان و بابا
پسر عزیزم تو بهترین و مودب ترین پسر دنیایی وقتی عکساتو نگاه میکنم می بینم که هر جا نشستی آقا و مودبی مثل یه دسته گل.. خودت نگاه کن ببین چقدر پسر خوبی هستی !!! چه تو مهمونی .. چه توی ماشین.. چه توی خونه.. حرررررف نداری.. گل پسری ... قند عسلی فدات بشم ...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
12:14
لباس سقا
عزیزم چون این مدت حسابی سرگرم کار بودم خیلی دیر دارم عکس های روز عاشورا و پوشیدن لباس سقا رو برات میزارم انشاله امام حسین (ع) خودش همیشه حافظت باشه پسر قشنگم . چقدر هم این لباس ها بهت میاد عشق من. ببین چقدر خوشگل شدی عزیزم ... به جای جای دلم جای پای تو ست حسین خوشم که حنجره ام نینوای تو ست حسین هزار چشمه اشکم اگر دهند به چشم خدا گواهست که وقف عزای تو ست حسین ...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
11:49
تاب تاب عباسی..
مامانی... بابایی.. من امروز خیلی حوصلم سر رفته یکی باهام بازی کنه اصلا یکی بگه چیکار کنم حوصلم سر نره ووووای خسته شدم تا کی اینجا بشینم؟؟؟!!!! آخ جون تاب بازی مرسی مامان مرسی بابا تاب تاب عباسی خدا منو نندازی.. تاب تاب عباسی خدا منو نندازی.. به به من عاشق تاب بازیم .. خیلی خوبه آخ جووووون ...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
11:24
رئیس جدید کارخونه بابایی
امروز تصمیم گرفتیم یه سر به کارخونه بابایی بزنیم چون شما هنوز اونجا رو ندیده بودی پسرم . بالاخره هر چی باشه در آینده رئیس این کارخونه هستی و باید از حالا باهاش آشنا بشی. چند تا عکس خوشگل هم ازت گرفتیم که میتونی ببینی... خوشگل خودم چرا اینقدر متعجب نگاه میکنی عشق من کم کم داری به اطرافت دقیق میشی معلومه داری مدیریتو از همین الان شروع میکنی اینجا هم دیگه کاملا با محیط اخت شدی و داری سر کارگر ها داد و بیداد می کنی ...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
10:47
هدیه های تازه
عزیز دل مامانی و بابایی دیروز یه هدیه خوشگل از دایی علی گرفتی که عکسشو برات میزاریم ، عروسک خیلی قشنگ شهر موشها. دست دایی علی مهربون درد نکنه ایشالا عروسیش این دستکش خوشرنگ هم بابایی برات خریده که دستای خوشگلت تو سرما یخ نکنه اینم شلوار و پولیور جدیدته عزیزم مبارکت باشه پسر خوشتیپم ...
نویسنده :
مامان و بابای باراد
11:10